سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهاترین تنهایی، همنشین بد است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
شنبه 87 بهمن 26 , ساعت 1:15 عصر

 

 

چهل روز است که حیرانم، چهل وادى را به طلب پیموده‏ام و هیچ نیافته‏ام. هنوز اسم تو بر زبانم جارى نشده که بغضم ترک مى‏خورد. در ابتداى زمزمه صبورترین مثنوى دنیا قامت قلم به تعظیم خم مى‏شود. مرور خاطرات کبودت فضاى سینه‏ام را به آتش مى‏کشد و هر چه مى‏گردم براى درک وسعت صبر تو دامانى جز محبّت خودت نمى‏یابم.

آشناى دیرینه زخم و عطش! مهربان سینه خونین و دست‏هاى بریده! بانوى غزل‏هاى تکرار ناشدنى شهادت و شهامت! تمام آسمان و زمین به تعزیت آمده‏اند. چهل روز است که چشمه‏ها نمى‏جوشند، مى‏گریند؛ چهل فصل است که نخل‏هاى سربلند نینوا سر در گریبان به ایستادگى‏ات غبطه مى‏خورند. امّا دیگر کسى نیست که معناى عظیم صبر و مفهوم بلیغ آزادگى تو را بفهمد.

دنیا با دست خودش استقامت مجسم را در خاک کرد و حالا با تمام وجود بر تنگناى لحظاتى که آغوشش تهى از فیض حضور سید الشهداء «علیه‏السلام» است به سکوت تلخى مى‏گرید. بانو! سینه شرحه شرحه فرزندانت، دست‏هاى متبرک ابوالفضل و سرِ تا ابد سربلند امام حسین «علیه‏السلام» بوسه گاه لب‏هاى عطشناک و چشمان بى‏رمق تو بوده است. یاور دیرپاى غربت و معصومیت! مادر لحظه‏هاى ارغوانى رقیه! مبلّغ دین رسول اکرم! اگر نبود استوارى و دیانت تو اگر نبود زبان تیزتر از تیغ و خطبه سوزان‏تر از آتش تو، پس از فوت پیامبر «صلى الله علیه و آله» و رجعت سرخ حسین «علیه‏السلام» چه کسى عَلَم پیروزى را در معرکه سرخ کربلا مى‏افراشت؟ چه کسى جراحت چرکینِ تاریخ را مرهم مى‏نهاد و میزبان ابدى عاشقان دلسوخته مى‏شد؟

چهل فصل است که قطره قطره مى‏بارم و پناهى جز دامان تو نمى‏شناسم و مأمنى امن‏تر از سینه سوخته‏ات ندارم. به آستان مقدست آمده‏ام تا براى لحظه‏اى آرامش در خانه‏ات را بکوبم و خاک سرایت را به مژگان بروبم.

خاتون سرفراز معرکه عشق و کینه! پاسدار همیشه پیروز انسانیت و اسلام! در چهلمین پرده سوزناک این نمایش، قسمت آخر مثنوى صبر، ظفر نام مى‏گیرد. چلّه‏نشینى اینک از من، از ما، از تاریخ، شاهدانى ساخته که ازلیت و ابدیت صداقت حسین «علیه‏السلام» را همیشه فریاد خواهد کرد.

درختان بارآور انسانیت و ایثار! مردان مردى که پا در رکاب مظلوم همیشه تاریخ بر یکرنگى او صحّه گذاشتید، شهد شیرین شهادت را در جام‏هاى مستى ساز بهشتى، از دست پاک پسر پیامبر «صلى الله علیه و آله» بنوشید!

بالا بلندترین مرد همیشه تاریخ! حسینى که حُسن نیّت و صدق گفتارت اسلام را حفظ کرد و چشم ناپاک دشمنان را کور! چلّه نشینان سوگوارى‏ات را دریاب و ما را به جرعه‏اى و قطره‏اى از مهر خودت دعوت کن.

یا ابا عبداللّه.

سعیده خلیل‏نژاد

 



  • کلمات کلیدی :
  • یکشنبه 87 آبان 19 , ساعت 2:47 عصر

     

     

    یکروز ، صبح زود ، ازل بود یا ابد

    فرقی نمی کند ، سر این راه نا بلد

    پا کردم عقل را و بسی راه ، دور شد

    نزدیک بود گم کندم کفش بی خرد

    یکروز ، صبح زود رسیدم که : اَالسلام

    یکروز ، صبح ، جای صنم گفتم : الصمد

    عیسی که نیستی پدر تو امام بود

    این بار چندم است که گهواره حرف زد؟

    ای آب نونهال که یک قطره ی شما

    کافیست در شکستن اندام پیر سد

    تو آن ستاره ای که تمام منجمان

    حتی نکرده اند شبی هم تو را رصد

    نام تو چیست؟ کودک موسی؟ نه؟ گــُل ؟ نه ؟ سیب؟

    جایت کجاست؟ باغچه ؟ گهواره ؟ یا سبد؟

    دریا کنار مرقد تو موج میزند

    ماهی و پادشاهی تو حکم جزر و مـَدّ

    از یک شروع می شوی و هفت مرتبه

    در جلوه می روی بشوی هشتمین عدد

    هر کس که میدهد به تو از دور یک سلام

    وقت جواب ، مضربی از هشت می شود

    اینجا فقط توئی و توئی این "توئی " چه خوب!

    آنجا منم ، منم ، منم و این "منم " چه بد!

    من قصد کرده ام بروم مشهد الرضا

    من قصد کرده ام بروم یا علی مدد

     

     

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • جمعه 87 آبان 17 , ساعت 12:3 عصر
    سم رب المهدی ارواحنا الفداه

    سلام بر مهدی فاطمه سلام بر منتظران حضرتش

    فکر می کنی بتونی روزی یک ربع ساعت به نیت همراهی با امام زمان(عج) با کتاب خدا مانوس باشی؟ می تونی بین کارهای روزمره برای خواندن قرآن پانزده دقیقه وقت بزاری؟

     «طرح  120 روز انس با قرآن کریم تا نهم ربیع الاول سالروز به امامت رسیدن مهدی موعود(عج) نذر مهدی موعود(عج)»

    طرح بدین نحو هست که از120 روز مانده به نهم ربیع الاول اولین روز امامت حضرت مهدی (عج) هریک از اعضا هر روز یک حزب از قرآن کریم را می خواند( به نیت شادی آقا و تعجیل در ظهور) و روز بعد حزب بعد و همین طور تا 120 روز بعد

    علاوه بر اینکه در هر روز یک یا چند بار ختم گروهی می شود خود شخص هم بعد از120 روز یک بار قرآن کریم رو ختم می کند و روز آخر یا همان روز120ام روز نهم ربیع اول است.

    امسال این طرح از روز18آبان ماه شروع میشه و روز شنبه 17اسفندماه یا همان روز نهم ربیع الاول اولین روز به امامت رسیدن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف  با ختم  همراه با تامل120 روزه ی قرآن به پایان می رسه

    خواندن یک حزب حدودا یک ربع وقت می گیره و مطمئنم که همه ی ما می تونیم روزانه حدود یک ربع ساعت برای با تامل خواندن کتاب آسمانی مان وقت بگزاریم

    برای شرکت در این طرح به ایدی زیر ایمیل بزنید تا حزب مربوط به شما برایتان مشخص و جدول حزب ها برایتان ارسال شود.

    baraye_abasaleh@yahoo.com

    پاسخ ایمیل شما حداکثر بعد از دو روز داده میشه در صورتیکه پاسخ ایمیلتان بعد از این مدت به دستتان نرسید حتما  در وبلاگ «عهد جانان» یا در وبلاگ « در محضر نور»  پیگیری کنید

     ضمنا جدول ??? حزب قرآن رو می تونید با کلیک روی یکی از دو لینک زیر هم ببینید:

    جدول120 حزب قرآن (?)

    جدول 120 حزب قرآن (?)

     

    التماس دعای فرج

    به امید ظهور

     



  • کلمات کلیدی :
  • پنج شنبه 87 آبان 16 , ساعت 6:56 عصر


    بالم شکسته چاره ندارم دعا کنید

    پژمرده شاخه های قرارم دعا کنید
    احساس آشنایی من مانده در قفس
    وا مانده ای به پشت حصارم دعا کنید
    از من گرفته اند حسودان مسیر عشق
    دیگر کجا قدم بگذارم دعا کنید
    من خسته ام و از سفری دور می رسم
    تا بشکفد دوباره قرارم دعا کنید
    یاران صفا و تازگی باغتان کجاست
    پژمرده شاخه های بهارم دعا کنید




  • کلمات کلیدی :
  • چهارشنبه 87 آبان 15 , ساعت 10:40 عصر

    خدایا تورا به چه خوانم که مرا اندکی از بیکران آرامشت ارزانی کنی
    خدایا به کدامین خوبانت سوگند دهم که آتشم را لختی بنشانی
    خدایا دگر به چه خوانم تورا که صبرم لبریز است
    خدایا چگونه دگر شکر کنم بر آن چه از من دریغ داشتی که توانم نیست
    خدایا دلم دردمند است
    خدایا می سوزم و می سازم
    خدایا این بهای کدام خطای من است که بر خرد خرد تنم تازیانه می نشیند
    خدایا گله از آنچه میرود ندارم که بودنم نیز فضل توست
    خدایا صبر ده که بر شکستن خود بیمناکم
    خدایا ظرف دلم را گشاده کن که بس این غم مرا بزرگ است
    خدایا طاقتم افزون کن
    خدایا مرا شایسته رحمتت قرار ده
    خدایا تو شاهدی که اندکی از برای خود نخواستم و به هر چه خوانده شدم
    خدایا تو شاهدی که هرانچه که گفتم و کردم در چشمم او بود و در دل مهرش
    خدایا دلم خزان زده است باران مهرت بر من ببار
    خدایا بهار از من بردی، شکایتی نیست
    اندکی بر من این درد را آسان کن
    خدایا لختی این دل را اسوده کن
    خدایا خودش بردی یادش را نیز ببر
    خدایا مهرم از دلش ربودی محبتش از دلم بر گیر
    خدایا ورق ورق این یاد ها بر من آتش می زند
    خدایا آنگونه که به او توان رفتن دادی به من نیز قدرت گذشتن ده
    خدایا مرا در چشمش خوار کردی ، در وجودم بی نیازی قرار ده

    خدایا فقط اندکی
    اندکی
    مرا آرامش عطا کن



  • کلمات کلیدی :
  • <      1   2   3   4      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ