اشاره
شبهای قدر، اوج پر گشودن در فضای نیایش و بندگی، و نهایت شکوفایی رحمت الهی بر بندگان است. شب قدر، ساعت پذیرایی از مهمانانِ بزم حضور است. در شب قدر، رو به آینه محاسبه مینشینیم و چهره جان را بیغبار میبینیم و با باران اشک، دل را در سحر رحمت و مغفرت، شستوشوی میدهیم. شب قدر، شب گشودنِ سفره دل و ریختن اشک نیاز و فصل گریستن در آستان آفریدگار بخشاینده است. شب قدر، شب احیای خویش، با دم مسیحایی دعاست؛ شبی است که باید قدر خویش را بشناسی، تقدیر خویش را رقم بزنی و خویشتنِ جدید را با قلم توبه و جوهر اشک ترسیم کنی.
باران رحمت
قدر، باران رحمتی است که در جویبارِ هر فرد و هر جمع، به اندازه او جاری میشود. شخصیت افراد به گونهای شکل گرفته که بعضی از آنان، توان پذیرش جریان رودی بیکران از رحمت و برکتِ قدر را دارند و برخی دیگر، این زمینه را ندارند. حقیقت شب قدر، از نوع حقایق قرآنی است و همان طور که قرآن شفا و درمان است، شب قدر نیز اینگونه است:«و از قرآن، نازل کردیم آنچه را مایه شفا و رحمت برای مؤمنان است، و البته به ستمگران چیزی جز خسارت و زیان اضافه نمیکند».
فضیلت شب قدر
شب قدر، از شبهای مقدس و با برکت اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سورهای نیز به نام «قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمیرسد. این شب، شب نزول قرآن و شب فرود آمدن ملائکه به همراه برترین و مقربترین فرشتگان است که «روح» نامیده میشود. عبادت در شب قدر، برتر از عبادتِ هزار ماه است. در این شب، مقدرات یکسال انسانها و روزیها، عمرها و امور دیگر مشخص میشود. ملائکه در این شب بر زمین فرود میآیند، به پیشگاه امام زمان (عج) میروند و آنچه را برای بندگان مقدر شده است بر ایشان عرضه میدارند.
قدر و امتهای پیشین
یکی از موهبتهایی که بر امت پیامبر بزرگ اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم بخشیده شده، شب قدر است؛ چنان که در حدیثی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میخوانیم:«خداوند به امت من شب قدر را بخشیده و هیچ یک از امتهای پیشین، از این موهبت برخوردار نبودهاند».
تقدیر و مسئله اختیار
در روایات متعددی آمده است که در شب قدر، مقدرات یکسال انسانها تعیین میگردد. این امر هیچ گونه تضادی با آزادی اراده انسان و مسئله اختیار ندارد؛ چرا که تقدیر الهی بر اساس شایستگیها و لیاقتهای افراد و نیز میزان ایمان، تقوا،
پاکی نیّت مقدّر میشود؛ یعنی برای هر کس، آن مقدّر میکنند که لایق آن است و زمینههایش، پیشتر از طرف خود او فراهم آمده، و این نه تنها با اختیار منافات ندارد، بلکه تأییدی بر آن است.
نمایی از شب قدر
شب قدر، شب جدایی میان اولیای خدا و اولیای شیطان است. شب دعا و ندبه، و شب نزول رحمت عام و کَرَم خداوند است. شب آشتی بنده با خداوند، و شستوشوی تیرگیهای دل است. شب خودسازی و نزدیک شدن به پروردگار است. شب تقسیم سهم است و بندگان به اندازه تلاششان در عبادت، پاداشی در خور میبرند. شب یادآوری نعمتهای مادی و معنوی خداوند است. شب عروج انسان، از خاک به افلاک است. شب بیدار ماندن، بیدار کردن و آگاه شدن از مکتب است.
شب اندیشه
شب قدر، مهلتی است برای همه آنان که عمر خود را به بیراهه رفتهاند، تا لحظهای به خود آیند و اندیشه کنند در اینکه چیستند، کیستند، از کجا آمدهاند و به کجا میروند، و تا فرصت باقی است، به جبران گذشتهها بپردازند و با توبه، از سقوط حتمی رهایی یابند. شب قدر، شبی است که بار دیگر انسان فرصت مییابد شیرینی معرفت را بچشد و با تقویت درجات ایمان و یقین، در راه سیر الهی و عروج به عالم بالا حرکت کند.
شب عاشقی
شب قدر، شبی است که باید در عاشقی ثابت قدم بود. در طلب کوشید و بیدار ماند و دیدار جُست و به نیایش پرداخت. شب قدر، شبی است که باید به نیازمندان رسید و دانایی طلبید. شب قدر، شبی است که باید به یاد روی آن محبوب عزیز، آن یار پنهان رخسار، عاشقانه نالید و دیدار روی او را از خدا طلبید.
شب سلامت
در آیه آخر سوره قدر آمده است: «شب قدر، شبی است سراسر سلامت و خیر و رحمت تا طلوع صبح». شب قدر، شبی است که از آغاز تا پایان سلامت است؛ هم قرآن در آن نازل شده، هم عبادت در آن معادل هزار ماه است، هم برکات الهی در آن شب نازل میشود، هم رحمت خاص خدا شامل حال بندگان میگردد و هم فرشتگان و روح ـ بزرگِ فرشتگان ـ در آن شب نازل میگردند. حتی بر پایه بعضی روایات، شیطان در آن شب در زنجیر است و از این نظر، شب قدر، شبی همراه با سلامت است.
کیفیت نزول قرآن
بر اساس روایات، مجموع قرآن کریم، این معجزه جاوید رسول اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، در شب قدر به یکباره بر قلب حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم نازل شد. به این نوع نزول، در اصطلاح، نزول دفعی (یکباره) و نزول اجمالی قرآن میگویند. اما قرآن نزول تدریجی و تفصیلی هم دارد که در 23 سال بر آن حضرت نازل گردید. چه لذتبخش است در شب نزول قرآن، کنار چشمه سار زلال وحی، فروتنانه بنشینیم و دل و جان تشنه را از آن سیراب کنیم.
فرصت طلایی
شبهای قدر، فرصتی است طلایی برای برقراری ارتباط مستقیم با پروردگار و راز و نیاز با او. این شبها، بهترین فرصت و بهانه برای ترک همیشگی گناهان، دوری از بدیها و پاک کردن زنگار از دل هاست. به اعتقاد بزرگان، شبهای قدر، اوقات پر رمز و رازی است که در آن، خداوند وعده داده دعاهای بندگان خود را اجابت کند.
شب برگزیده
شب قدر، شبی است که خداوند آن را از میان شبها برگزیده است ؛ چنان که از بین موجودات، انسان، از جمع پیامبران، حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، از میان مکاتب، اسلام، از بین خانههای روی زمین، کعبه، از جمع سنگها، حَجَر الأسود، از میان کتابهای آسمانی، قرآن، از راهها، صراط مستقیم، از سورههای قرآن، یس، از روزهای هفته، جمعه، و از ماههای سال، رمضان را انتخاب کرده است.
شیاطین در شب قدر
شب قدر، شبی است که شیاطین در بندند و زمینه برای کارهای خداپسندانه و مفید به حال فرد و جامعه، فراهم است. از این رو، در آن شب، مؤمنان از شر وسوسههای شیاطین ایمن هستند. از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت است که: «شیطان در این شب، تا صبح بیرون نمیآید و قدرت ندارد به کسی آسیب برساند. همچنین سِحْر هیچ ساحری در این شب اثر نمیکند».
مناجات موسی علیهالسلام
روایت است که حضرت موسی علیهالسلام به خداوند عرض کرد: خداوندا! میخواهم به تو نزدیک شوم. فرمود: قرب من از آنِ کسی است که شب قدر بیدار شود. گفت: خداوندا! رحمتت را میخواهم. فرمود: رحمتم از آنِ کسی است که در شب قدر به نیازمندان رحمت آورد. گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو میخواهم. فرمود: از آنِ کسی است که در شب قدر صدقهای بدهد. گفت: خداوندا! از درختان بهشت و از میوههایش میخواهم. فرمود: از آنِ کسی است که در شب قدر تسبیح من گوید. گفت: خداوندا! رهایی از جهنم را میخواهم. فرمود: از آنِ کسی است که در شب قدر بخشایش بخواهد. گفت: خداوندا! خشنودی تو را میخواهم. فرمود: خشنودی من از آنِ کسی است که در شب قدر دو رکعت نماز بگزارد.منبع سایت تبیان
در شگفتم عمق این دریا کجاست؟!
چون ز وی باید سخن آغاز کرد؟
چون توان این راز حق را باز کرد؟
عمق ما تا سطح خواهش های دل
او فراتر از حدود آب و گل
طول و عرض او چه دانی تا کجاست؟
آدمیزادی در ابعاد خداست
ما کجا، آن خوب، آن زیبا کجا
او امیر عشق و ما عبد هوا
عادت میکنیم که از همه متوقع باشیم در حالیکه اصلأ بخشنده نیستیم.
عادت میکنیم که همه را در دنیای کوچک خودمحصورببینیم ولی تحمل ژرف نگری و بزرگ اندیشی آنها را نداشته باشیم.
عادت میکنیم که توهین کنیم،کوچک بشماریم،فریاد بزنیم چون فکر میکنیم فقط ما حق داریم.
عادت میکنیم که هرروز به چشمهای خدا زل بزنبم ،هرکاری که خواستیم انجام دهیم وباز طلبکارانه بگوییم :خدایا تو کجایی؟پس چرا منو نمی بینی؟.
عادت میکنیم که به همه صفات بدوخصوصیات غیرقابل تحمل خود بچسبیم و سربلند بگوییم عادت کرده ایم.
عادت میکنیم رنج تغییر عادت ویا حذف آن را تحمل نکنیم،به خودمان فرصت بهتر شدن و متفاوت بودن را ندهیم، در فضای عادات کوچک و حقیر خودغرق شویم وبخودافتخارکنیم که آدم ثابت قدم و قدرتمندی هستیم.
عادت میکنیم تا وقتی داریم؛هستند؛نبی نیم ،وقتی نداشتیم؛نبودند؛ حسرت بخوریم وایکاش بگوییم.
عادت میکنیم هرروز بیدار شویم،به روزمرگی خود بپردازیم،دیوار ها وحصارهای بلند اطراف خود رانبینیم وبخودیادآوری نکنیم"دیگر آسمان را نخواهی دید"**.خدایا شکر
جا داره یه چند تا حدیث هم از این بزرگوار نوشته بشه.
1.دعاى مستجاب
«أَنـَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یهْجِسْ فى قَلْبِهِ إِلاَّ الرِّضا أَنْ یدْعُوَ اللّهَ فَیسْتَجابُ لَهُ.»
کسى که در قلبش جز رضا و خشنودى خدا خطور نکند، چون خدا را بخواند، من ضامن اجابت دعاى او هستم.
2.حقّ اهل بیت
«وَ الَّذى بَعَثَ مُحَمَّدًا بِالْحَقِّ لا ینْتَقِصُ أَحَدٌ مِنْ حَقِّنا إِلاّ نَقَصَهُ اللّهُ مِنْ عَمَلِهِ.»
قسم به خدایى که محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) را به حقّ برانگیخت، هیچ کس از حقّ ما اهل بیت چیزى را کم نکند، مگر آن که خداوند از عملش چیزى را کم گرداند
3.روى آوردن به چه کسى؟
«لا تَأْتِ رَجُلاً إِلاّ أَنْ تَرْجُوَ نَوالَهُ أَوْ تَخافَ بَأْسَهُ أَوْ تَسْتَفیدَ مِنْ عِلْمِهِ أَوْ تَرْجُوَ بَرَکَتَهُ وَ دُعائَهُ أَوْ تَصِلَ رَحِمًا بَینَکَ وَ بَینَهُ.»
نزد کسى مرو، مگر آن که به بخشش او امیدوار، یا از قدرتش بیمناک، یا از دانشش بهره مند، یا به برکت و دعایش امیدوار باشى، یا آن که بین تو و او پیوند خویشاوندىاى باشد.
4.نقش عقل، همّت و دین
«لا أَدَبَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لاهِمَّةَ لَهُ، وَ لا حَیاءَ لِمَنْ لا دینَ لَهُ.»
کسى که عقل ندارد، ادب ندارد و کسى که همّت ندارد، جوانمردى ندارد و کسى که دین ندارد، حیا ندارد.
5.تقوا و تفکّر
«أُوصیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ إِدامَةُ التَّفَکُّرِ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ أَبُو کُلِّ خَیر وَ أُمُّهُ.»
شما را به پرهیزگارى و ترس از خدا و ادامه تفکّر و اندیشه سفارش مىکنم، زیرا که تفکّر و اندیشه، پدر و مادر تمام خیرات است.
در این شبها که به اسمان مینگریم گویی بغضی کهنه در گلوی مهتاب تو را فریاد میزند تویی که در وانفسای این دنیا از همه غریبتر بوده ای. تویی که با سکوتت عشق را به اتش کشیدی وخاک را تا به ابد با غربت اغشته نمودی . در تنهاییت خدای را به دیدگان نمناکمان به تماشا کشاندی.و در یادمان اینگونه نگاشتی :
هر که عاشقتر، دلش آشفته تر
چه فقیرانه نگاهم به جاده دوخته شده است که مبادا روز ی از مقابل دیدگانم بگذری و من از دیدارت جا بمانم .
.شب را به امید رویایت میگذرانم و روز را به امید شنیدن صدایت .چه حقیقت تلخ و شیرینی است .چه ظلمت و روشنایی وجودم را تسخیر نموده است
اگرمعبود تنهایی بر نمیگزید بی شک تو را معبود دل خویش میدانستم و از قربانی چشم و دل در راهت دریغ نمیکردم
دوست دارم آنی شوم که خریدارم شوی که حتی اگر روزی قدمهایم به چمن جنت رسید باز هم غلام روسیاه تو باشم
دلم سر سپرده ات شد .تقصیر من نیست که این چنین عاشقانه فریادت میزنم که باید دامن خدای را بگیری که چرا شیدایی را در چشمان تو خلاصه نمود
برای تمام تنهایی حریم پاکت دلم میسوزد . هر گاه که تن سپردم به گوش دادن تمام زمزمه های دل خسته ام ،نامی به جز حسن بن علی نشنیدم .نامی که هرگز نتوانستم نامی در کنار ان بگنجانم .
بی گمان که خاک تن من جز با غبار بقیع اغشته نشده و دربدو تولدم بی شک به جای اذان، روضه تو را در گوشم خوانده اند که اینگونه خود را شیدای تو میبینم .
مرا چه باکی است از اتش دوزخ که چون در میان هاله های ان مرا رها کردند باز من دامن کریم تو را رها نخواهم کرد .هنگامی که برای گرفتن دستان گنهکارم قدمهایت را برداری اتش چه شرمگین خواهد شد از زبانه کشیدن، و ابراهیم بیاید و ببیند که کدامین گلستان زیباتر است؟.
زندگی چیزی جز عشق تو را به من نشان نداد و دل بهانه ای جز دیدارت در همه عمر نگرفت
بگذار که با دیدنت دلم برای همیشه خراب شود. مرا به آبادی دل چه سود و چه نیاز؟ که در این دنیا هر دلی خراباتی شد گویا ابدی جاویدان شد.
من اسارت دلم را به هیچ آزادی نفروشم که زندانبانی چون حسن بن علی جرعه ای جز می به من ارزانی نمیدارد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ